خدایا!
نه انقدر پاکم که مرا کمک کنی ...
و نه انقدر بدم که رهایم کنی ...
میان این دو گم شده ام و هم خود و هم تو را آزار می دهم .
هرچه تلاش کردم نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی
و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی ...
که آنقدر تنها هستم که بی تو یعنی هیچ ... یعنی پوچ...
خداوند تنهاست...
هیچکس نفهمید که خداوند هم تنهاییش را فریاد میزند ........
قل هو الله احد.....
تا کی به شـکل خاطره ای گم ببینمت
درعطر سیب و مزه ی گندم ببینمت
من آن همیشه چشم به راهم به من بگو
یک جمعه در هزاره ی چندم ببینمت . . . ؟
یا مهدی
روزی مدعی با امام علی النقی (علیه السلام) جدال می کرد امام علی النقی (ع) به مدعی گفت : اگر راست می گویی که فرزند پیامبری، وارد قفس شیرها شو زیرا خوردن گوشت تن فرزندان زهرا(س) بر درندگان حرام است... مدعی نرفت اما حضرت هادی(ع) وارد قفس شد و خلیفه خوشحال از اینکه شیرهای درنده او را پاره پاره خواهند کرد... اما چون ایشان وارد شد شیرها آرام گرفتند و به پابوسی اش آمدند.
...................................
بر هتاکان ائمه اطهار لعنت
بر مسببینی که باعث میشن کسانی به خودشون اجازه بدن این عمل را انجام بدن لعنت
خودت گفتی وعده در بهار است
بهار آمد دلم در انتظار است
بهار هر کسی عید است و نوروز
بهار عاشقان دیدار یار است
اللهم عجل لولیک الفرج
پروردگارا
به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم
و دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم
بینش ده تا تفاوت ایندو را دریابم
مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتارکنند . . .